جدول جو
جدول جو

معنی از نقس - جستجوی لغت در جدول جو

از نقس
عمدا –از روی قصد و اراده، برای شوخی و تفنن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ ؟)
مسعود بغدادی. از مشاهیر اطبای اسلام. در خدمت مستعصم بالله آخرین خلیفۀ عباسی میزیست و پس از قتل خلیفه در خانه خویش انزوا جست و گویند تا گاه مرگ از خانه بیرون نشد
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ شُ دَ)
از سر. دوباره. مجدداً. بار دیگر. باز
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
ز بس. بسبب بسیاری:
ز کوه اندرآوردمش تازیان
خروشان و نوحه کنان چون زنان
ز بس نالۀ زار و سوگند اوی
یکی سست کردم من آن بند اوی
بر این جایگه بر، ز چنگم بجست
دل و جانم از جستن او بخست.
فردوسی.
و از بس تلبیس که ساختند و تضریب که کردند، کار بدان منزلت رسید که هر سالی چون ما را بغزنین خواندی... (تاریخ بیهقی). هیچکس را زهره نبود که سخنی گوید در این باب، چه سلطان سخت ضجر میبود، از بس اخبار گوناگون میرسید. (تاریخ بیهقی).
- از بسکه، از بسیاری که:
از بسکه در این راه رز انگورکشانند
این راه رز ایدون، چو ره کاهکشانست.
منوچهری.
از بسکه سینه کندم و ناخن در او نشست
چون پشت ماهی است سراپای سینه ام.
واله هروی، گران و بیحرکت کردن انباشتگی شکم کسی را: ازاءف فلاناً بطنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ قُ)
جمع واژۀ نقس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نقس و انقاس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
کنیزک زاده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فرزند کنیز. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از از نگو
تصویر از نگو
مهمیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از نظر
تصویر از نظر
از لحاظ ازروی از روی عقیده ای خاص توضیح زم اضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
زپس سپس از دنبال بعد. یا از پس کسی بر آمدن، قدرت مقابله و جدال با کسی را داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از بس
تصویر از بس
بسبب بسیاری بس که: (و از بس تلبیس که ساختند و تضریب که کردند کار بدان منزلت رسید که هر سالی چون مارا بغزنین خواندی) (بیهقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقس
تصویر انقس
کنیزک زاده گرکن (جربدار)
فرهنگ لغت هوشیار
دهکده ای از ناحیه گیلخواران قائمشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از روی عمد، انجام آگاهانه ی کاری
فرهنگ گویش مازندرانی